البته این ماجرا برای ما کارمندان که پولی برای سپردهگذاشتن و دودوتا چارتا کردن نداریم، چندان توفیر نمیکند ولی خدا وکیلی تکلیف ملت را مشخص کنید. چون با چند نفر از سپردهگذاران که صحبت کردیم ادعا نمودند که «زورق صبرشان ز بادبان فراق» افتاده است (ظاهراً بیمه هم نبوده است) و معتقدند دیگر تحمل این همه استرس و نگرانی را ندارند؛ چرا که با وجود فعالیت چندسالهي مؤسسات اعتباری در کشور هنوز مشخص نیست کدام مؤسسات معتبر هستند و کدام مؤسسات قرار است دربشان کاهگل گرفته شود!
علیایحال با عنایت به رویهي خدمتگزارانهای که در این سالها در پیش گرفتهایم، کمافیالسابق به رسم معهود و شیوهي مالوف، چند رهنمود اقتصادی و مدبرانه در این خصوص ارائه میکنیم:
الف) نهضت گِلگرفتن: چندوقت پیش در بانکها نهضتی با عنوان «نهضت وصول» راه افتاده بود و به دنبال بازپسگیری معوقات بانکی بودند. (البته معوقات میلیونی، چون معوقات میلیاردی که نیاز به بازپسگیری ندارند و دوستان هر موقع صلاح دانستند، پول بیتالمال را پس میآوردند. چه عجلهایه!)
پیشنهاد میشود در خصوص تعیین تکلیف مؤسسات بانکی نیز با راهاندازی نهضت «گِلگرفتن» و یا کمپین«من گِل میگیرم»، این مشکل را یکبار برای همیشه حل کنند. هزینهي چندانی هم ندارد و مایهي آن چند تا استمبولی دسته دوم و یک ارابه خاک است.
ب) استفاده از تجارب بچههای سد معبر شهرداری: استفاده از تجارب دیگران یکی از ویژگیهای انسانهای خردمند است. پیشنهاد میشود در خصوص جمعآوری مؤسسات غیرمجاز از دوستان سد معبر شهرداری کمک بگیریم. بالاخره ما که نگفتیم از قدیم گفتهاند «تجربه فوق العلم» یعنی تجربه از علم بالاتر است. این کار هم هزینهي چندانی ندارد و یک صبح تا غروب میشود بساط تمام مؤسسات غیرقانونی را جمع کرد و با وانت به بانک مرکزی برد. بعد هم میتوان از رؤسای این مؤسسات تعهد گرفت که دیگر جلوی بانکهای دولتی بساط سودهای بالاتر از نرخ مصوب راه نیندازند!
نانوایی غیرانتفاعی!
بعد از هدفمندسازی یارانهها، عزیزان بسیاری در دولتهای قبلی و فعلی تقلا کردند که علاوه بر تعدیل قیمت نان و هلدادن آن به سمت قیمتهای جهانی، در ساختار و دکوراسیون نان هم تغییراتی به وجود بیاورند. هرچند در خصوص افزایش قیمت نان از برنامه جلوتر هستیم و کممانده قیمت یک قرص نان، با نیمپُرس جگر در رستوران هیوستن بلومتال لندن برابر شود، اما در خصوص مقولهي دوم، باید اذعان کرد هنوز خمیر ساماندهی و رشد کیفی نان خوب ورز نیامده است. البته بخشی از این مشکل به زباننفهمبودن یا به قول امروزیها هوشمندنبودن خمیر و تنور برمیگردد. بالأخره خمیر زبان ندارد که به تنور بگوید این طرفم هنوز نپخته یا طرف دیگرم در حال سوختن است و به خودش یک تکانی بدهد تا همه جایش خوب و یکنواخت بپزد!
اما با همهي گرفتاریها و مشکلات، مسئولان در صدد حل این معضل به صورت ریشهای هستند. در همین راستا، مدیرعامل شرکت بازگانی دولتی ایران از رتبهبندی نانواییها در سال جاری خبر داده و گفته: «شاخصهای رتبهبندی نانواییهای کشور در حال تدوین و ارسال به استانهاست که رضایت و نظرسنجی مردم از معیارهای آن خواهد بود. ارزیابهای این طرح، طی نظرسنجی از مردم نتایج مورد نیاز خود را استخراج میکنند.»(به نقل از روزنامهي جوان)
تا جایی که ما خبر داریم رتبهبندی و ارزشگذاری اساساً چیز خوبی است. اگر چیز خوبی نبود وزیر آموزش 6ماه جلوتر یعنی در فروردین از اجرای طرح رتبهبندی فرهنگیان در مهرماه سال جاری خبر نمیداد و رسانهایشدن آن را به شهریور موکول میکرد! بنابراین رتبهبندی و درجهبندی نانواها و نانواییها نیز قطع به یقین منشأ تحول و توسعه در خصوص کیفیت نان خواهد شد. هرچند هنوز رئیس «انجمن مفاخر نانوایی کشور» در این خصوص اظهار نظر نکرده است با این وجود، اکثر کارشناسان، چشمانداز این طرح را روشن ارزیابی میکنند. تعارف که نداریم، شما هم غریبه نیستید این روزها نصف خلقالله دنبال کلاس و دَکوپُز هستند. با این رویه، دو روز دیگر در محافل خودمانی و دورهمنشینیها مردم به جای غیبت از دیگران و سیرکردن در وایبر و تانگو و ... پُز نانوا و نانوایی محلهشان میدهند و چنین عباراتی را خواهیم شنید: «نونوایی محلهي ما، 5 ستارهس!»، «شاطر نونوایی محلهي ما، برای دورهي ناخنزدن رفته هلند!»، «محلهي ما سه تا نونوایی غیرانتفاعی و یه نونوایی نمونهمردمی داره!»، «نونوای محلهي ما پارسال تو جشنوارهي نان سالم، صاحب وردنهي طلایی شد!» و قس علیهذا... اصلاً این طرح اگر خوب جواب بدهد میتوان آن را به سایر مشاغل تعمیم داد. مثلاً میتوان دیزیسراها را رتبهبندی کرد و در جشنوارهي «غذای سالم از آشپزخانه تا میز مشتری»، به نفرات برتر، گوشتکوب طلایی و نقرهای و برنزی اهدا کرد! فقط در جریان باشید دو روز دیگر که برای تهیهي نان به بازار تشریف بردید یادتان باشد، قبل از ایستادن در صف نگاهی به تابلوی نانوایی، تعداد ستارهها، سر و وضع مشتریان داخل صف و موجودی جیبتان بیاندازید؛ بعد وارد صف شوید! از ما گفتن بود.