راستش را بخواهید پیچیدگیها و زوایای این جام با سایر جام تفاوتهای عمده و ماهوی دارد و هر بازی علاوه بر اینکه به گفتهی کیروش یک فینال است و جای شعف و شادمانی بسیار دارد، یک رویکرد و ساختار جداگانه نیز دارد و باید نوع نگاه افراد و حتا تعداد گلها را نیز در این رقابتها در نظر داشت. تا جایی که علی کریمی هم در تحلیل تیم ملی هم مجبور به استفاده از ادبیات سخت شده و در ژانر جداگانه دیگری عزیزی از تعداد گلهای به ثمر رسیده در مقابل یمن شاکی شده و معتقد است باید در مقابل یمن تمشیت یا مماشات میکردیم!
البته ملیپوشان هم سخنان این بزرگواران را به گوش گرفتند و به کشور قبلاً جنگزدهی ویتنام گلهای کمتری زدند. در فینال سوم مقابل عراق هم نه انتقام بازی چهار سال قبل را گرفتند؟! نه دق دلی عدم پرداخت هزینهی لایروبی اروند رود و آتش زدن نیزارها را سر عراقیها خالی کردند؟! به جایش تصمیم گرفتن بازی معمولی خودشان را بکنند و به صدر نشینی فکر کنند؟!
فقط ما ماندیم با این همه پیچیدگی در این جام اگر به سلامتی همهی عشاق و سینهچاکان تیم ملی، بعد از چهار دهه قهرمان شویم چه تاجی باید به سر خودمان و سرمربی تیم بگذاریم؟! چرا که تازه این اول راه است و دیگر طَبق، سبد، دیگ، پاتیل و مجمع را یارای جابهجایی افادههای سوفسطایی و خرده فرمایشات کارلوس کیروش نخواهد بود و باید دست به دامان وانت بار یا کانتینر شد! بنابراین دوستان از همین الان مقدمات سربازی رفتن ملیپوشان را در فضای مجازی کلید زدهاند تا در فرصت مناسب یک رفراندمی، چیزی برگزار کنند!
در مورد ساخت مجسمهی کیروش هم ما نظر نمیدهیم و از هنرمند مسلّم مجسمه کشور، استاد یادگارزاده مجسمهساز گلستانی کسب تکلیف میکنیم که چقدر مفرق یا مس یا سایر فلزات باید سفارش بدهیم؟!
*چاپ شده در سیمره 482(یکم بهمن 97)