دربارهی زندگي "الماسخان" اطلاعات زيادي در دسترس نيست. آنچه كه از آثار به جاي مانده از او مستفاد ميشود، از شعراي دورهی نادرشاه افشار بوده كه در روستاي "كندوله" در 75 كيلومتري كرمانشاه ديده به جهان گشوده و در همانجا نيز فوت كرده و به خاك سپرده شدهاست.
از ايشان آثاري منظوم، بيشتر در سبك رزمي و بزمي به تقليد از شعراي متقدم پارسي مانند فردوسي و نظامي به جاي مانده كه نسخههاي خطي از آنها در كتابخانههاي معتبر مانند كتابخانه مجلس شوراي اسلامي و كتابخانهی ملي موجود است. برخي از اين آثار در محال كرمانشاهان و كردستان و اخيراً در كردستانِ عراق چاپ و منتشر شدهاند. از اين آثار ميتوان كتاب شاهنامه، منظومهی هفت لشكر، منظومهی هفت خان رستم، منظومهی جنگ كيخسرو با عديمشاه، منظومه رستم و ببر بيان، منظومهی شيرين و فرهاد، منظومهی خسرو و شيرين، منظومهی خورشيد و خاور، منظومهی گربه و موش و كتاب حاضر "نادرنامه" را نام برد.
اسفنديار غضنفري امرايي در خصوص كتاب نادرنامه و سرايندهی آن چنين مينويسد: «در سال 1347 شمسي كه به دعوت انجمنهاي ادب كشور به تهران رفته بودم، روزي به ديدار اديب بزرگوار شادروان "مراد اورنگ" نايل آمدم. او مدارك و آثاري از ادبيات غرب كشور، دو جلد لغتنامهی كردي، ده جلد از آثار زردشت و زردشتيان و دستنويسي به نام "نادرنامه" و كتاب خسرو و شيرين "خاناي قبادي" را به من داد.
در مراجعت به خرمآباد و مطالعهی دقيق نادرنامه متوجه اهميت آن شدم تا آنجا كه زحمت ترجمهی آن را وجهه همت خود قرار دادم. اين اثر حاوي 3571 بيت است كه همه را ترجمه و آمادهی چاپ كردهام.
در اينجا بايد به اطلاع خوانندگان برسانم كه الماسخان بر اثر يك غفلت از سپاهيان توپالپاشا به سختي شكست ميخورد و از طرف نادر با سختترين نهج تنبيه ميشود و او را قطع نسل ميكند؛ با اين وصف باز ميبينيم كه در سوگ نادر چگونه مينالد و چه اثر جاوداني براي پيشواي قبلياش بر جاي ميگذارد.
تايخ دقيق تولد و وفات وي معلوم نيست، لكن معاصر نادرشاه افشار بوده و در سال 1180 ه. ق زنده بوده است.» (گلزار ادب لرستان، تهران، چاپ مفاهيم، 1378، ص 402.)
آنچه كه دربارهی شاعران و سرايندان مناطق غرب كشور، كردستان، كرمانشاهان، ايلام و لرستان، بايستي دانسته شود آن است كه ايشان صرف نظر از گويش مادري خود، شاهكارهاي ادبي خود را اغلب با يك زبان معيار سرودهاند كه ما در لرستان به آن گويش "لكي" ميگوئيم و در ديگر محال غرب كشور با اندك تفاوت در لهجه، اورامي، گوراني، هورامي و كرمانجي و ... ناميده ميشود. مطالعهی سرودههاي شاعراني مانند غلامرضا اركوازي، ملاپريشان دلفاني، تركهمير و نجف آزادبخت، نوشاد ابوالوفايي طرهاني، سيديعقوب ماهيدشتي ملاحقعلي سياهپوش، ملامنوچهر كوليوند، الماسخان كندولهاي، شامي كرمانشاهي، خانه داجيوند و ديگر بوميسرايان مناطق مختلف غرب كشور به خوبي نزديكي زبان شعر آنها را نشان ميدهد. به طوري كه اين اشعار براي مردمان اين مناطق كاملاً قابل فهم بوده و از مطالعهی آنها به يك اندازه متلذذ ميشوند.
آنچه كه از آثار و نوشتههاي اسفنديار غضنفري دانسته ميشود و ذكرش را در اين مقدمهی مختصر لازم ميدانم آن است كه هدف ايشان از سالها تلاش و كوشش و تحقيق در فرهنگ و ادبيات بومي غرب كشور علاوه بر استفادهی ارباب ذوق و علاقهمندان به ادبيات، از مطالعهی اشعار و آثار شاعران اين ديار، حفظ لغات و اصطلاحات ارزشمند گويشهاي بومي اين مناطق از گزند نابودي و اضمحلال بوده است.
اينكه فلان شاعر زاده كجاست و نام گويش مورد استفادهی او چيست از نظر او در درجهی دوم اهميت قرار داشته است.
پس از انتشار كتابهاي ملاپريشان، ميرنوروز، ديوان اشعار و گلزار ادب لرستان، اين آخرين كتابي است از اسفنديار غضنفري كه در زمينهی شعر و ادبيات لكي و لري به زيور طبع آراسته ميگردد. اميد است همچون ساير آثار او مطمح نظر ارباب ذوق و صاحبان قلم قرار گيرد.