اقلیم زاگرس از جغرافیای فرهنگی متنوعی برخوردار میباشد. سرشار از نغمههای شادی و ناشادی است. به واسطهی همجواری و حضور پر رنگ فرهنگهای مختلف اقوام و طوایف، از تنوع و کثرت ملودی برخوردار است. به طوری که در هر ناحیهای آوازی ویژه دارند که از محبوبیت بیشتری برخوردار میباشد.
در ریشهدار بودن شعرـ موسیقی اقوام زاگرس هیچ شکی نیست. کارکردهای آن از تولد تا مرگ جریان دارد. آن چنان که با موسیقی میتوان از رازهای هستی آگاهی یافت.
موسیقی فولکوریک به عناصر و المانهای محیطی وابسته است و برگرفته از ابیات شفاهی میباشد. اصالت و قدمت آن حکایت از وجود ادبیات غنی دارد. اهمیت این نغمهـ آواها در مضمون ابیات نهفته است. به واسطهی مضمونهای بسیار موسیقی از تنوع سبکی برخوردار است. این نغمهـ آواهای هویتمند، وابسته به جغرافیای زیستی میباشد.
از تاثیر متقابل دو هنر شعر و موسیقی نباید غافل ماند. با توجه به مضامین ابیات فرم آوا و نوا در موسیقی نواحی متنوع است.گاهی در نامگذاری آوازهای مقامی موسیقی بر شعر متکی است، گاهی این فرم تقسیمبندی به نوع مضامین ابیات بستگی دارد.
همزیست شعرـ موسیقی نوعی بازکاوی برای فرهنگ موسیقی فولکلوریک است. علاوه بر به محتوای ابیات، به شرایط جغرافیایی و نحوهی زیست بوم پیوند ناگسستنی دارد. در این جهت شنونده از طریق ابیات شفاهی بیشتر مجذوب موسیقی میشود. وقتي شعر و موسيقي با هم پيوند ميخورند متعاليترين شکل هنر یعنی موسیقی متولد ميشود.
موسیقی در طبیعت زاگرس، گاه ریتم و ضرب آهنگهایی شبیه به هم دارد، که برگرفته از طبیعت و محیط پیرامون است. آن چنان که بسیاری از ملودیهایی در بطن زندگی جریان دارند. موسیقی در وجود طبیعت به ودیعت نهاده شده است، تأثیر طبیعت در موسیقی اقلیمی از خصوصیات بارز آن به شمار میرود .موجودات و پدیده های طبیعت، سنگ و صخره، دشت و دمن، چشمه زارها و رودها، تاریخ و جغرافیا به واسطهی آواـ نواهاسازی و آوازی حیات دوباره میگیرند.
به طور معمول اقليمهای مجاور بر فرهنگهاي همديگر اثر ميگذارند و بر آواـ نواهای هم تاثير متقابل دارند.(1) از دیرباز نوای همبستگی و آوای پیوستگی در تار و پود نغمهـ آواها تنیده شده است. در این جهت برخی عناصر محیطی از مشخصات فرهنگی یک سان برخوردار هستند. بیشتر مقامهای آوازی در گذشتههای دور شکل گرفته و نشان از هزاران سال عبور تاریخی دارند.
به یقین خصوصیات مشترک محیطی سبب پیوند بین موسیقی اقلیمی و سنتی میشود. اکثر آواـ نواها از نظر فرم و ساختار با رديف سنتي موسيقي ارتباط نزديكي دارند. بازنوازی آوازهای مقامی در کنار موسیقی ملی همیشه مطرح بوده است، و در زمینههای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قابل پژوهش هستند.
موسیقی اقلیمی پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی است.از بطن زندگی جدا نیست. از اساسیترین پایگاههای شناخت تاریخ فرهنگی است. که از طریق آن میتوان پی به روحیات و زندگی مردمان اقلیمی پی برد.
اقليم و جغرافیا به بر عناصر فرهنگي از جمله موسيقي بومي اثر ميگذارد. این نوع موسیقی وامدار نسلهای پیشین است. ریشهی در المان و عناصر اقلیمی دارد. اصوات این نوع موسیقی شنونده آگاه و جان شیفته را به حسهای نوستالژیک نزدیک میکند.
کشاورزان ودامداران نغمهـ آواهای منحصر به خود را دارند. که به واسطهی سازهای فولکلوریک ماندگار شدهاند. نواختن این نواها بافت کهن آنها را آشکار میکند. این آواهای شادی و ناشادی شناسنامهی اقوام هستند. حوادث اجتماعی و طبیعت در تغییر روند آنها موثرند. از نظر فرم و ساختار، مضمون و محتوا جایگاه خاصی در موسیقی نواحی دارند. هم چنان که بین حماسه خوانی(تاریخ حماسی) و سوگ خوانی(غم ناله) تفاوت هست. حماسه خوانی ناشی از یک واقعیت تاریخی است. حاوی مفهوم جامعهشناختی است که بر اثر اتفاقهای ناخوش آیند رخ داده است. مقام سوگینهخوانی به واسطهی باز نمایی حسهای نوستالژیک، آمال و آرزو، درد و غم ناشی از مرگ درگذشتگان است.
اغلب نغمههای آوازی حماسی در حوزهی موسيقي نواحی، تحت شرايط تاریخی ظهور يافتهاند. مقامهای آوازی حماسی شرح مبارزه، شجاعت و دلاوری است که بیشتر در دستگاه شور اجرا میشوند. آوازهای عاشقانه داینی، شلیل، بلال، و آوازهای مقامی صیادی و برزگری هر کدام آهنگ موسیقیایی مخصوص به خود را دارند. در دستگاه شور، همایون و در مایههای دشتی، افشاری و اصفهان، سهگاه و چهارگاه قابل اجرا میباشند.
از میان هفت دستگاه موسیقی کلاسیک دستگاه شور مادرآوازهای مقامی است که بیشتر ملودیهای اقلیمی در آن میگنجد. در این راستا دستگاه شور با موسیقی اقلیمی همخوانی دارد و نغمه و مقامهایش ریشهی تاریخی، فرهنگی و مردم شناختی دارد و وحدت فرهنگی ایجاد میکند.(2)
مردمان صریع لهجه زاگرس در سرزمین وسیعی از ایران پراکندهاند، که در عرصهی موسیقی آوازی از غنیترین مناطق موسیقی خیز به شمار میروند. در این راستا موسیقی نواحی از طریق آیین خنیاگران قابل پیگیری است. خلاقیت نوازندگان اقلیمی بر تصنیفهای آوازی بازنمود بارزی دارد. آنچنان که خوانندگان خلاق نخستین گوشهها و مقامات موسیقی نواحی را از دم و بازدم نوازندهها آموختهاند. از این رهگذر علیاکبر شکارچی (3) و بهمن علاالدین(4) به خنیاگران موسیقی و نوای سازهای اقلیمی اقبال بسیازی نشان دادند و بالاترین منزلت و جایگاه هنری و اجتماعی را کسب کردهاند. سبكهای متنوعی از موسیقی آوازی را ارائه دادند و مقام آوازی را به حد اعلا اجرا کردند. حفظ و اشاعهی فرهنگ موسیقی از دغدغههای همیشگی آنها بوده است. در شکلگیری و تکوین هویت موسیقی نواحی سهم بهسزایی داشتند.آثار بديعی خلق كرده اند. و با معرفي موسيقي هزاران ساله سندي بر غناي فرهنگي زاگرس افزودند.
آواـ نواهای اقلیم موسیقی خیز زاگرس قابلیت جهانی شدن را دارد. آنچنان که بارزترين وجوه موسيقي نواحی توسط هنرمندان این خطه به اعتلا رسیده است. نوازندگان حرفهای نظیر شاهمیرزا مرادی(5)، علیاکبر مهدیپور(6)، نورالله مومننژاد... از جمله پیشگامان موسیقی سازی فولکلوریک هستند. با ثبت هنر خویش، آیین خنیاگری را در اجراهای متنوع به جهان معرفی کردند. خنیاگران بی بدیلی که بر غنای فرهنگی اقلیم خویش افزودهاند و موسیقیسازی با نام آنها شناخته ميشود.
اقلیم موسیقی خیز زاگرس هنرمندان برجستهای در موسیقی آوازی دارد. خوانندگان برجستهای نظیر رضا سقایی، منوچهر قزلباش، غلام شاهقنبري، ایرج رحمانپور، فرج علیپور، حشمتاله رجبزاده ... از جمله سردمداران موسیقی آوازی فولکلوریک هستند که در موسیقی نواحی بیشترین فعالیت را داشتهاند.
این روایتگران فرهنگ موسیقیایی از چهرههای شاخص موسیقی نواحی معاصر محسوب میشوند. با اجراهای متنوع آواـ نواهای شادی و ناشادی، گوشهای از تاریخ فرهنگی زاگرس را بازگو کردهاند و خلق آثار بیبدیل هنری بخشی از تاریخ موسیقی را رقم زدهاند.
پینویس:
1- «امتزاج فرهنگ زاگرس علاوه بر دگرگونیهای فرمی، حکایت از پراکندگی آوا ـ نواهای بسیار در این جغرافیا دارد. موسیقی گاه فصل جدیدی از ملودیها بهوجود میآورد، گاهی هم نغمه آهنگها روندی ناپایدار و گذرا به خود میگیرند. » موسیقی بختیاری، سریا داودیحموله، فصل هفتم.
2- «این شور چیست که همه آن را مینوازند؟ نوای ملت، آهنگ گذشتگان، نغمه طبیعی مردم ایران...»روحالله خالقی
3- علیاکبر شکارچی با آلبوم «کوهسار» در سال1365 کاری ماندگار در موسیقی فولکلوریک ارائه داد.
4- بهمن علاءالدین (1385-1319) مشهور به مسعود بختیاری است که ظهورش در بازخوانی ادبیات فولکوریک یک انقلاب هنری محسوب میشود.
5- محمد مُرادی معروف به شاهمیرزا مُرادی(1376-1307) از چهرههای بینالمللی سرنانواز که در سال ۱۳۷۰با شرکت در جشنوارهی موسیقی فرانسه، مقام اول سازهای بادی جهان را کسب کرد و لقب «مروارید اقیانوس»گرفت و توانست موسیقی قوم لر را به جهانیان معرفی کند.
6- علیاکبر مهدیپور (1388 ـ۱۳۱۴ ) از نوازندگان حرفهای کرنا و سرنا است. وی اجرای موسیقی بومی در کشورهایی هم چون آلمان، کانادا، فرانسه، قرقیزستان، ترکمنستان، مغولستان، ژاپن،هنگ گنگ، ترکیه، کویت، دبی... را در کارنامه دارد.
منابع:
*حجاریان، محسن، مقدمهای بر موسیقیشناسی قومی، نشر کتابسرای نیک، چاپ اول 1387.
*داودی حموله، سریا، موسیقی بختیاری، انتشارات افراز، چاپ اول 1397.
*درویشی، محمدرضا، مقدمهای بر شناخت موسیقی نواحی ایران، نشر حوزهی هنری، چاپ اول1373.
*شاعر، منتقد و پژوهشگر فرهنگ مردم
*چاپ شده در سیمره 467(5 مهرماه 97)