سوم این که شعر در تمام ادوار از اهمیت بهسزایی برخوردار بوده است. از این جهت تفاوت بین جریان، نحله، دوره و دهه ... در عین شباهت اصول و قواعد خاص خود را دارد. به این علت که دستهبندی دقیقی از مؤلفههای زیباییشناختی دورهای ارائه داده نشده است. سعی میکردم در پرداخت به آنتولوژی«کلمات...» تعریفپذیرترین حالت را داشته باشم و همهی اینها را یک «وضعیت» میدانم.
· با توجه به نشر آنتولوژی شعر شاعران معاصر«کلمات ...» شاخص انتخاب شعرها بر چه مبنایی است و معیار شما برای انتخاب شاعران چه بوده است؟
معیار من در انتخاب آنتولوژی شعر شاعران معاصر گرچه شعر است، و این نامها نیستند که به واسطهی شعر اهمیت دارند، بلکه انتخاب شعرها برایم ارجحیت داشتهاند.
بررسی یک جریان شعری بر اساس پارامترهای مشخصی است. در روزگار ما جای شعر و شاعر عوض شده است، امروز به سبب دنیای مجازی شاعران معروفتر از شعرشان هستند و این انتخاب شعر را کمی مشکل میکند. از لحاظ مضمونی در جلد نخست آنتولوژی پیوند مشترک بین «انسان ـ طبیعت»،«عشق ـ مرگ» و نگاه«کانتی ـ دکارتی» اجزا جداییناپذیر انتخاب شعرها محسوب میشود.
در جلد دوم آنتولوژی علاوه بر پرداخت به فردیتهای ذهنی و دیدگاههای فلسفی، رفتارهای زیباشناسانه نظیر، شطحوارگی و آشنازداییهای مضمونی در محوریت زبانیت اهمیت دارد.
در جلد سوم علاوه بر فعل ستیزی و نحوگریزی، تشکیک، گسست و پیوست و فرو پاشی کلان روایت یا فرا روایتها مهمترین شاخصهی پرداخت است و در جلدهای بعدی ... به مولفههای دیگر نظر دارم.
*در هر دههای عدهای خود را مبدا برخی جریانهای ادبی میدانند، عنوان یک شاعر و منتقد ادبی چه ضرورتی وجود دارد که شاعران پیش قدم این نوع ادعاها میشوند؟
بهتر بود میپرسیدید که کدام مولفهی شعر مدرن در پرداخت به آنتولوژی «کلمات...» نزدیک است.
عیب کار این است که متاسفانه شعر مدرن یا پست مدرن را به چهرهها میشناسند نه خود شعر... مخصوصاً شعر پست مدرن بیشتر ماهیت اسمی دارد، به جز نامها کمتر شعری در ذهن و زبان مخاطب ایرانی جا گرفته است.
گرچه جهان ادبیات به سمت گزارههای تئوریک میرود، اما شاعران در این برهه باید از نقطهی انجماد بگریزند. زیرا به اعتقاد من گرفتار یک نوع خود توضیحی شدهاند و امضا جمع کردن از کسانی که خود را شاعر فلان دهه میدانند نمیتواند مرز کیفی شعرها را نشان دهد.
*دیدگاهتان راجع به تئوریها و مولفههای شعر مدرن درآنتولوژی «کلمات...» بفرمایید.
ترجیح میدهم که به جای مولفههای شعر مدرن از مولفههای مدرن شعر صحبت کنم. آحاد جامعه درک زیباشناسی از شعر مدرن ندارد. جامعهای که مدرنیته و مدرنیسم را طی نکرده است، چگونه پست مدرنیسم را طی میکند. شاعران ایرانی مدرنیسم را در کتابها تجربه کردهاند. خیلی از این شاعران در دنیای متن زندگی میکنند و به زندگی واقعی نظری ندارد.
جامعهی ایرانی مدرنیزه شد اما مدرن نشده است. شاید تا حدی بهوسیلهی ابزارهای وارداتی و تکنولوژی مدرنیزه شده اما فاصلهی زیادی با جوامع مدرن دارد، زیرا مولفههای مدرن در جامعهی ایرانی کمرنگ و گاه ناپیدا هستند.
*به نظر شما کدهای فلسفی فلان فیلسوف به چه اعتباری معیار سنجش شعر ایرانی قرار گرفته است؟
من بارها گفتهام که ما نیازمند نظریههای شعری هستیم، اما لزوماً نیازمند تئوریهای فلاسفه در ادبیات نیستیم.
فلسفه جلوتر از زمان حرکت میکند از این جهت، برخی شاعران میخواهند با وزنهی فلسفه به ادبیات کمک نفس بدهند. تئوری های دریدا، بارت و فوکو.. از پنجرهی ادبیات به ذهن شاعران رسوخ کردهاند، خوانندهی امروز برای این که بخواهد حرفهای فلان شاعر را بفهمد، باید هایدگر بخواند، نیچه را بفهمد و فوکو را هضم کند.
از طرف دیگر هیچ شاعری تحت تاثیر خودش نیست و حکمی غیر از این شعار خواهد بود، پس تاثیرگذاری و تاثیرپذیری توامان هستند. در نظر داشته باشید که این مخاطب است که به شعر معنا میدهد و باعث ماندگاری ذهن و زبان شاعر میشود و این منتقد است که جهان شعر را با کشف بیطرفانه میفهمد. آنچنان که در وجود هر منتقدی یک هنرمند پنهان هست.
*در آنتولوژی«کلمات...» به شعر ساده یا سادهنویسی هم پرداختهاید؟
سادهنویسی ساده با سادهاندیشی فرق میکند، سادهنویسی به خودی خود بد نیست. همیشه این طور نیست که سادهنويسي مخاطب را به سادهانديشي هدايت كند. درک این همه زیبایی دلایل متعددی میخواهد. شاعران سادهنویس موفقی داریم، که در چشمانداز شعر روحی عمیق و ژرف در پس پرده دارند. آن چنان که در آنتولوژی«کلمات...» در گروههای مختلف به آنها پرداخت شده است.
نوآوری و خلق فضاهای نو مستلزم تغییر در نگرش است. شاعران معناگرا بعد از گذشت چندین دهه از فرم های موجود امکان زبان معنایی و ساختاری را فراهم آوردهاند.این مؤلفههاي زيباشناختي در بافتار شعر مدرن متغیر است. در شعر ساده حادثهای در زبان بهوجود نمیآید، اشکالی هم ندارد. همیشه که نباید حادثه بهوجود بیاید... نوع روایتگری در شعر ساده آن را به سطحگرایی سوق میدهد و این مشکلی را از نظر معنایی بهوجود نمیآورد.
*مؤلفههاي زيباشناختی شعر معاصر در آنتولوژی«کلمات...»چقدر تاثیر دارد؟
گرچه راههای رفتهی ادبی ارزشمندند، اما برای پرداخت به جهان نو چارهای جز زبان نو ندارد. کسانی که دنبال اندیشههای تئوری در شعر هستند، به خوبی میدانند که پرداخت به تئوری منجر به بحران و چالش ادبی میگردد.
امروز مؤلفههاي شعر مدرن تغییر کرده است، افق شعر معاصر از جاهای دیگر هم طلوع میکند. فلاسفه بر روایتگری تاکید میکنند.به هر حال گریز از روایت در ادبیات ناممکن است. در شعر معاصر روایت یک کاراکتر است که معنای عمیقی را به جهان متن اضافه کرده است. معناگریزی، نقیضهگویی، عدم قطعیت، جزیینگری، بازیهای زبانی، تشکیک، منولوگسرایی و چند مرکزی از مولفههای اصلی شعر مدرن به شمار میرود.