موقعی که به گذشتهی تاریخی این سرزمین نگریسته میشود در عصر و زمانی که شاید عجیب و غیرباور به نظر آید «کوروش» مبدع و طراح سند ارزشمند و مانیفست حاکمیتی شده که مبتنی بر«نگاهی انسانی» و «آزاد» و «زیست سالم » در توجه به تمام «فرهنگها» و «آیینها» و «نحلههای مذهبی» در دایرهی وسیع قدرت و امپراتوری خویش بودهاست، که به عنوان نخستین سند زنده و پویا تحت عنوان«منشور حقوق بشر» شهرت یافته است؛ آنهم در شرایط و موقعیتی که در موضع قدرت و اقتدار بوده و اینچنین نگاهی فرامذهبی، قومی و نژادی در مورد ملل دیگر در دایرهی حکومتش داشته و بیان نموده:«هرگزسلطنت خود را برهیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد.» و در جای دیگر به صراحت در منشور آمده: «من تا روزی که پادشاه هستم اگرکسی به کسی دیگری ظلم کند و اگرشخصی مظلوم واقع شود من حق وی را از ستمگر خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.» و این رویکرد و روش، نگاه انسانی و بیطرفانه و اصل «دادگری» و «عدالت» در حکومت کوروش را به نحو بارزی نشان میدهد و اگر در کشورهای پیشرفته و توسعهیافته بشر امروز بر پایهی تحولات و روند رو به رشد سریع مدرنیته و مدرنیسم که با هزینهی سنگین انسانی و فراوان با فجایع بیشمار پس از جنگ جهانی دوم تحت عنوان اعلامیهی جهانی حقوق بشر پدیده آمده و در قیاس باگذشته به عمق عظمت بانی آن پی خواهیم برد که در ۲۵۰۰سال پیش چگونه فکر میکردهاست.
از جمله میتوان به بخش دیگری از منشور کوروش توجه و دقت نمود که بر پایه بیطرفی قدرت و آزادی مذهب اشاره کرد«هر کس آزاد است هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطهای که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را نقض نکند» با توجه به موارد گفته شده میتوان براین نکته تاکید و پای فشرد که تاریخ گذشته این سرزمین خود گواه براین واقعیت دارد که از منادیان و مروجان حقوق بشر بوده حال اگر در طول تاریخ این فرهنگ غنی و درخشان مورد توجه و اقبال قرار نگرفته خود جای سوال و ابهامات فراوان است و این امر را نمیتوان نادیده گرفت که بخشی از فرهنگ و ادبیات ما در طول تاریخ در حوزهی عرفان و ادب برگرفته از این نگاه انسانی و حقوق بشری بوده که درگذشته به عنوان میراثی گرانسنگ وجود داشته و ذات وجودی انسان همواره مورد احترام و تکریم قرار داشته که در متون و کتب تاریخی به صراحت ذکر گردیده است.
ازموارد مورد توجه در مقایسه با ملل دیگر در عصر کوروش میتوان به نگاه تفکری و نژادی یونانیان اشاره داشت که علناً و رسماً بردهداری را تجویز و قبول داشتهاند و ارسطو به صراحت بیان میکند که انسانها دو گونه هستند:«برده» و«آزاد» و انسانهای آزاد را هم به دو طبقه «یونانی» و«غیر یونانی» تقسیم و مجزا نموده و این تبعیض را تا آنجا تعمیم میدهد که اگر یک دانشمند غیریونانی سوار بر اسب بود و جاهلی یونانی پیاده، سوار دانشمند باید جای خود را به یونانی پیاده بدهد ولی دراین سو کوروش بزرگ همهی انسانها را مورد تکریم و ستایش قرار میدهد و هیچگونه برتری و رجحانی بر پایهی نژاد و آیین و مذهب بر دیگری را نمیپذیرد.
البته در طول تاریخ و امروزه متاسفانه«حقوق بشر» نتواسته در ساحتهای فکری و سیاسی درجوامع مختلف جاری و ساری باشد و هنوز هم احساسات و تعصبات مذهبی، قومی و نژادی و خونی بر فکر و ذهن انسان سایه افکنده که مانع رعایت حقوق بنیادین و احترام انسانها به عقاید یکدیگراست.
به دیگر سخن بسیاری از نزاعها و جنگهای فرقهای و قومی ناشی ازغفلت و بیتوجهی به مقولهی حقوق بشر میباشد. امید است که با تاسی از گذشتگان و دستاوردهای بیبدیل امروزهی بشر که بر پایهی میثاق و اعلامیهی جهانی حقوق بشر استوار گردیده، صلح و مدارا و فرهنگ رواداری در مناسبات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی صاحبان قدرت مورد توجه قرارداشته باشد.