آنچه در جریان سیلهای سریالی اخیر یا به قول اهل کلام این «شَرِ بالعَرَض» روی داد مبین آن است که ما به شدت آسیبپذیریم. بنابراین ادامهی زیست با شیوهی مألوف گذشته، برای منطقه با چالشهای جدی همراه خواهد شد، بر این اساس، باید تهدید رویداده را به فرصتی برای ارزیابی نقطههای ضعف و قوت خود تبدیل کنیم و با آیندهنگری و برخورد آمایشی، طرحی نو برای خود دراندازیم. گفته میشود: مهار سیلاب شامل فرآیندهای خاصی است که با فراهم آوردن و بهرهبرداری از سازههای طراحی شده، اثرات تخریبی سیل را کاهش میدهد؛ برای نمونه: در حالی که در این حیطه که آقای ملکشاهیراد نمایندهی خرمآباد و چگنی بیان داشتهاند که«احتمال توطئهی دشمن در ویرانیهای اخیر از سیل وجود دارد... باید خیانتکاران مشخص شود...»؛(همشهری- 19فروردین98)
آقای ملکشاهی نمایندهی کوهدشت و رومشکان در این مورد اظهار داشتهاند:«اگر وزارت نیرو سد معشوره را احداث میکرد، یک میلیارد و 200 میلیون مترمکعب آب سیلاب جمعآوری میِشد. و این سیل ویرانگر بخش شاهیوند را تخریب نمیکرد.»(همان) از سویی اگر سد بختیاری با آن میزان از پیشرفت احداث میشد، بخش عمدهی آب و رسوب وارده به سد دز و به تبع آن خوزستان کاهش مییافت؛ مجری سد بختیاری اعلام کردهاست:« اگر این سد احداث شود میتواند 60درصد روانآبها و 50درصد رسوب منتهی به سد دز را مهار کند.» همچنین اگر بر رودخانهی کاکاشرف سد زده میشد، آن سیلاب ویرانگر منطقهی ماسور را زیر آب نمیبرد و باعث تخریب دیوار فرودگاه نمیشد. در این حیطه، مدیرعامل شرکت آب منطقهای لرستان ضمن تاکید بر مدیریت صحیح حوضهی آبریز خرمآباد و ساماندهی خرمرود، ساخت سدهای مخملکوه و تنگهی شبیخون که مطالعهی آنها هم انجام شده است را از راهکارهای حل مشکل سیلاب در خرمآباد دانستهاند.(همشهری- 12 اسفند97)
2- مشکل این است که: دستگاههای مسئول ما درارتباط با آینده، اغلب برخوردی تاخیری، انفعالی و گاه غیرفنی داشتهاند، از جمله سالهاست پروژهی مقاومسازی قلعهی فلکالافلاک که پس از التهابها و اضطرابهای زلزلهی بم و تخریب ارگ تاریخی بم آغاز شد، بهرغم پیگیریهای (NGO)ها و نوشتههای متعدد منتشر شده در مطبوعات از جمله تیتر اول 19 آذر 96 هفتهنامهی سیمره زیر عنوان«از بم تا کرمانشاه، قلعه در کُما»، پروژه بعد از مدت کوتاهی تعطیل شد و اینک که بارانهای سیلآسا حتا با تخریب پوشش گیاهی بخش خاکی دامنهی غربی قلعه و فرسایش قسمتی از این خاک، زنگ خطر را برای موجودیت برجهای غربی این دژِ تاریخی به صدا درآورده، معاون میراث فرهنگی کشور با اشاره به طرح مرمت و استحکامبخشی این بنا گفتهاند:«در این هفته شورای راهبردی قلعهي فلکالافلاک که متشکل از مهندسان با تخصصهای مختلف است تشکیل و اعضای آن بهمنظور ارزیابی وضع موجود، از قلعه بازدید خواهند کرد و برای مرمت اضطراری با توجه به شرایط جدیدِ به وجود آمده تصمیمگیری خواهدشد.»(همشهری استانها- 19 فروردین 98)
از طرفی، در شهر خرمآباد تخریبگری سیلابها با هر منطق، امری غیرعادی نیست؛ وقتی هرجا خواستهاند عرض رودخانه را تنگ کردهاند؛ وقتی حریم پیشنهادی 40 متر برای ساحلیها به 24 متر کاهش یافت ولی با وجود آن، در عرض 12 متری خانه ساختهاند؛ وقتی همهي مسیلها را پر کرده و در آن ساختوساز انجام دادهاند؛ وقتی به جای کمربند سبز و طرح آبخیزداری در دامنهی مخملکوه(خلدِبرین)ساخت بنا را تا همسایگی شانهبهشانهی کوه ادامه دادهاند و وقتی درست در قعر دره و بغل گوشِ رودِ کرگانه در نزدیکی تقاطع غیرهمسطح آیتالله کمالوند، طی سالهای اخیر، یک روستای جدید شکل گرفته و متورم شده و آب و برق و سایر خدمات را هم به آن رساندهاند، معلوم است که سیل بر ما آوار خواهد شد و «ویتگنشتاین» به درستی میگوید: «ما مرزها را از آن رو نمیشناسیم که اصلاً ترسیم نشدهاند!.»
3- ما در این استان گرفتار روزمرگی و مدلهای آزمون- خطا هستیم و کمتر نگاهی بلندمدت و سناریویی به مسئلههای منطقه داریم و اگر هم از برنامهی درازمدت و یا چشمانداز حرف میزنیم، هرگز نگاهی همه سو نگر بر آن حاکم نیست، این است که در کنار چشمههای آب شهر و نزدیکی رودخانه، خانه میسازیم و با هر بارش، شبها و روزهای زیادی را باید آبها را از خانههایمان پمپاژ کنیم!؛ بر راهی اصلی پل میسازیم و هنوز دو سال از عمر آن نگذشته با سیل ویران میشود و پل قدیمی در کنار آن سالم و قبراق و پابرجا!؛ دیوارهای ساحلی رودخانه را بدون پیریزی با عمق لازم، در واقع بر شن بنا میکنیم و در نتیجه با شدت یک سیل، بخشهایی از دیواره از بُن کنده میشود و فرومیریزد!؛ در شهری که سطح آبهای زیرزمینی بالاست و برای آبریز کوهها هم کانال انتقال آب پیشبینی نشده است و همهی بارشها از کوه به پایین شتاب میگیرد، بهجای روگذر، در هر گوشه، زیرگذر میسازیم و با هر نم باران، دروازهی آن را میبندیم و شاید این شهر تنها شهری باشد که به خاطر همین ویژگی، زیرگذرهایش دروازه دارند!؛ با قیام علیه عملکرد رودخانه و کاستن از حجم آن برای عبور سیلاب، به جای لایروبی رودخانه بخشی از آن را با یکی- دو متر ارتفاع بتنریزی و تبدیل به پارکینگ میکنیم و ...
4- میدانم حالا با وضعی که در چند استان سیلزده پیشآمدهاست، هنگام طرح برخی گلهها نیست و همهی نگاهها باید به سوی خاموش کردن آتش باشد ولی بالاخره این شعلهها روزی فروخواهد نشست و نوبت سازندگی خواهد رسید.
شهرستان پلدختر در سیلابهای اخیر تلفات انسانی، خسارتهای زیاد مالی و زیربنایی و آسیبهای روانی با اثرهای گاه دراز مدت دیده است. همچنین به شهرستانهای دیگر از جمله دورود، کوهدشت، دلفان، سلسله و چگنی خسارتهای زیادی وارد شده است. این جریان انسان را به یاد برههی دیگری از زمان میاندازد که جنگ به پایان رسید و در حالی که لرستان پس از خوزستان بیشترین خسارت را تحمل کرده و بخشهایی از پلدختر صد در صد تخریب شده بود ولی لرستان در جریان بازسازی خرابیهای جنگ جزو منطقههای جنگی به حساب نیامد و در واقع رود سیمره، لرستان را از منطقهی جنگی جدا کرده بود، بدون توجه به اینکه موشکها و هواپیماهای دشمن، برای مرز جنگ، نه رود میشناختند و نه کوه و در و دشت!؟، اینک انتظار این است که با برخوردی عادلانه خسارتهای این منطقه از سیل جبران شود؛ این دغدغه بیدلیل نیست. در گذشته بارها به این خطه جفا شده است، به عنوان شاهد: رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در سفر به لرستان اظهار داشتند:«انصافاً به لرستان به ویژه خرمآباد توجه نشده است.»(صدای ملت-19 شهریور 83)؛ در سال 85 معاون فقرزدایی وزارت رفاه 14 استان از جمله همهی استانهای غرب کشور از آذربایجان غربی گرفته تا خوزستان را برای استفاده از اعتبارهای فقرزدایی مصوبهی شورای اقتصاد، مشمول این مصوبه اعلام کرد ولی لرستان در غرب کشور تنها استانی بود که به عنوان حلقهی مفقوده، در این گروه جای نداشت(کیهان- 4 دی 85)؛ با اینکه در برنامهی چهارم توسعه، اتصال مراکز استانهای کشور به راهآهن مصوب شد و در همین راستا مراکز زیادی به شبکهی ریلی پیوست اما کار ساخت راهآهن مرکز لرستان در نیمه راه تعطیل شده است؛ استاندار پیشین لرستان میگوید:«تخریب زیستمحیطی، تنها سهم لرستان از عبور لولههای نفت است.» وی با اشاره به عبور 350 کیلومتر لولهی نفت از لرستان اضافه میکند:«این در حالی است که به استان لرستان مجوز 70 هزار بشکه نفت خام را نمیدهند.»(صدای ملت- 21 شهریور 96) و رشتهی درازی از کملطفیهای دیگر!؟
5- شماری از کارشناسان میگویند:«بارشهای اخیر نشانهی تَر سالی نیست بلکه ناهنجاریهای اقلیمی و از مهمترین نشانههای گرمایش جهانی به شمار میرود و احتمال وقوع دوبارهی آن با همان شدت و حتا بیشتر وجود دارد» بر این پایه، باید همیشه آمادهی برگشت احتمالی این پدیدهی ناخوانده بود و با آیندهنگری، مشکلها را به حداقل رساند. به گفتهی «فرانسیس تیبالدز»: پی بردن به اشتباههای گذشته همیشه آسان است ولی تبیین بهترین روشها برای رسیدن به راهحلهایی که اشتباههای پیشین در آن تکرار نشود به مراتب مشکلتر، بدین ترتیب باید به جای نگاه اَتمیک به مسئله و روشهای موضعی که مناسب حل مسائل بزرگ نیست از برنامههای آمایشی، سیستمی و آیندهنگر بهره برد؛ روشی که در آن به قول «تیبالدز» باید موضوع را به صورت یک کل بنگریم و نه به صورت تعدادی موضوع غیرمرتبط با یکدیگر؛ برای نمونه، حل مشکلِ شهرستان پلدختر باید به صورت یک کل نگریسته شود، یک کل که بخش عمدهی هستی اقتصادی و فرهنگی آن وابسته به جادهی خرمآباد- پلدختر- اندیمشک است و جدا کردن دیگر مسئلههای این سرزمین از این راه شریانی که افزون بر ارتباط جادهای، بخشهایی از شغلهای منطقه هم متکی به آن است، یعنی نادیده گرفتن چیستی و چرایی و فلسفهی وجودی حیات این شهرستان.
انشاءالله که تمهیدی اندیشیده شود که در آینده بیش از این، محیط و مردم تاوان بیبرنامگیها و سهلانگاریها را نپردازند.
بارها گفته شدهاست: ما اسیر گذشته و نگاه تنگ آن هستیم، اینک باید به گونهای عمل کنیم که آیندگان، همین حسرت و افسوس را تکرار نکنند!.
*چاپ شده در سیمره 490(25 فروردین 98)